امروز بعد از یک روز کار سخت کاری که مجبور بودم به هزار نفر جواب بدم. اجباراْ رفتم به یه جلسه که اسمشم گذاشته بودن کمیته تخصصی تا سنگی رو که یه دیوونه انداخته بود ته چاه بیرون بیاریم. طبق معمول هم کسی که باید می رفت اون ته من بودم. اما دیگه از این خبرها نیست. من هم بعد از این که اونها ۲ ساعت فک زدن در کمال خونسردی عرض کردم شرمنده من توی هیچ کار غیرقانونی و قایم موشک بازی نیستم برید همون دیونه رو بیارید همونطور که خرابش کرده درستش کنه شب جمعه ای ماه رمضونی ول کنید ما رو
تا یادم نرفته امروز نقشه دیروزم کارساز شد وبالاخره دکتر بعد از یک ماه مجبور شد نامه ای رو که منافع دوستش رو مسدود می کرد امضا کنه.
امروز صبح پیرو مشاجره دیروزم با دکتر رفتم پژوهش همه آیین نامه ها رو درآوردم. پس از حالگیریه اساسی که از کارشناسش کردم کلی هم از گاف های دکتر اومد دستم که بموقعش خرج کنم.
خیلی زور داره طرف خودش هیچی حالیش نیست فکر می کنه طرف مقابلش هم ببوه نمی فهمه این داره چی کار میکنه.
البته از اونجاییکه من معمولا کم نمی آرم. یه آشی براشون پختم که صداش فردا در می آد. اساساً هم نمی فهمن از کجا خوردن.
موندم خدا روز محشر اون روز که همه ته ته خطن چه جوری می خواد این ملت رو از هم سوا کنه. همچین چسبیدن به نماز و روزه و حجاب ملت که اسلامشون تو خطر نیافته. بعد هم به راحتی آب خوردن حق مردم و می خورن نوش جان.