یه پسرعمو دارم که تو دارایی کاره ای هست. ما خودمون سر سند خونه مون یه مشکلی داشتیم چون اخلاقشو می دونستیم حتی بهش رو هم نداختیم نهایتش این شد کارمون چند سال طول کشید. حالا از بدبختی این کارمندای جایی که توش کار می کنم فهمیدن این پسرعموی منه از منم توقع دارن سفارششونو بکنم. آخه منه بدبخت چی کار کنم اون که قطعا کمک نمی کنه منم اگه بهش بگم خودم خراب می شم نگم می گن یه کاری از دستش بر می اومد نکرد. بگذریم که یه بار برا یکی سفارش کردم تا مدتها جواب سلامم رو نمی داد که پسرعموت با ما ال کرد.
فعلا که شدیم چوب دو سر طلا
امسال تصمیم گرفتم:
البته خوب یه خورده سخته
28 صفر سالروز رحلت حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه
و شهادت دومین امام شیعیان حضـرت امام حسن مجتبی(ع)
برشیفتگان و ارادتمندان خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام
و تمامی مسلمانان جهان تسلیت باد.
سال ۸۵ هم گذشت و چه سخت گذشت.
فکر نمی کنم دیگه دوشنبه رو بیام سر کار از اینرو امروز آخرین روزیه که سر کارم و این پست رو می نویسم. امسال هم مثل برق و باد گذشت بدون اینکه اتفاق مهمی بیافته اول سال درگیر مساله احساسی شدم که نا فرجام ماند و منتهی شد به ته خط . مسائل کاری هم که خوب و بد کنار هم بود و قضاوت در موردش مشکل. به هر حال نتیجه مثبت چشمگیری نداشت.
امیدوارم سال بعد سال خوب و پرباری برای همگیتان باشد و مرا هم از دعای خیرتان بی نصیب نگذارید که به شدت محتاجم.
امروز به شدت امتحانم رو کورلاماخ کردم بد وضعی. نتیجاتا هیچ حال و حوصله ای ندارم.
تو این گیر و ویر یه دفعه متوجه تغییر رفتار کارمندم شدم. یادتونه تو یه پست با عنوان همینطوری صحبت از دعوام با یکی از کارمندام کرده بودم بعد از اون جریان یه مرخصیه ۱۰ روزه بهش دادم و از طرف دیگه دکتر باهاش صحبت کرده بود که فلانی می گه می خوای جابجا شی اونم که دیده بود این تو بمیری از اون تو بمیریا نیست بعد از برگشتن دوباره اومد سراغم و یه خواهش ازم کرد منم گفتم دربارش فکر می کنم. بعدش هم زد باباش فوت کرد امروز متوجه شدم چه جوری مثل ساعت کار می کنه و چشم چشم میگه تازه متوجه شدم مردم چه جوری ریاست می کنن که همه مثل ساعت براشون کار می کنن با دلسوزی کاری پیش نمیره.
متاسفانه مشکل دوست ما جدی بود و وبلاگش ناخواسته حذف شده بود و علی الظاهر نتونسته مطالبشو برگردونه. خوب منم با این مطلب جدیدش موافقم پس در نتیجه حرفی ندارم.
خودم هم که بد جوری آخر سال گرفتارم.
این دوستی که داشتم در پاسخش درباره توریسم می نوشتم انگاری وبلاگشو حذف کرده در نتیجه منم انگیزه ام رو از دست دادم و ادامه مطالب رو نمی نویسم.
پیرو شکست پروژه تهیه مربای DRAGON FRUIT امروز رو تصمیم داشتم سوپ ریشه لوتوس درست کنم که این پروژه هم به علت فوت مادر زنوغموهام به تعویق افتاد. اگه کسی نظری در مورد ریشه لوتوس داره لطفا دریغ نفرماید. چون شکست مجدد باعث آبرو ریزی شدیدی پیش خانواده میشه و به تبع آن مهارتمان در آشپزی زیر سوال خواهد رفت.
http://tfphotos.ifas.ufl.edu/012304.htm
انصافا این DRAGON FRUIT میوه خوشگلیه ها نه؟! از قرار میوه کاکتوسه.
این پست رو در پاسخ به یه دوست می نویسم که علاقه مند به توسعه گردشگری در کشورمون بود. http://tourism.blogsky.com
اشاره من به نبود سرویس بهداشتی قابل استفاده در اماکن عمومی ایران صرفا مثالی بود برای نشان دادن فقدان زیرساخنهای گردشگری در کشورمان. در اینکه کشور ما واجد جاذبه های گردشگری زیادی است شکی نیست اما همانطور که خودتان هم اشاره کردید گردشگری هم نوعی صنعت است که اتفاقا رقابت هم در آن شدید است. جاذبه های گردشگری ما هم به آن شدت جذاب نیستند که بدون سرمایه گذاری و تبلیغ افراد زیادی را جذب کند. مثل عربستان که به علت جایگاهش بین مسلمین بدون کوچکترین تبلیغی سالانه صدها میلیون نفر را پذیرا بوده که به تبع آن سرمایه گذاری زیادی در آن صورت گرفته یا مثل عراق که به علت وجود کربلا و نجف به لحاظ اجر و قربشان بین شیعیان با وجود شرایط بسیار بد بهداشتی و امنیتی متحمل سالانه میلیونها زائر شیعه است. به هر حال ایران چنین وضعیت خاصی ندارد و نمی تواند الگویی همچون عربستان داشته باشد یا بخواهد با آن رقابت کند. و اما در مورد همکاریهای بین المللی که اشاره شده نیز نمی توان امیدوار بود چون ایران به لحاظ روابط بین الملل چنان در انزواست که هیچ کشوری به صورت واقعی وارد چنین همکاریهای با ایران نمی شود تمامی دوستان ایران مگسانند دور شیرینی نفعی که آنان از ایران می برند چندین برابر چیزیست که می پردازند بگذریم که اگر متحدان ایران را هم اگر لیست کنید خواهید دید که مشتری قابلی که بخواهید چیزی برایش ارائه کنید پیدا نخواهید کرد روی مسلمانان خصوصا کشورهای منطقه هم که بهتر است خط بکشید که هیچ کدامشان چشم دیدن ما را ندارند. فکر می کنم نیازی به توضیح روابط ما بین دول عرب و ترکیه وجود نداشته باشد افغانستان و پاکستان هم که تکلیفشان معلوم است.
اما همه اینها بدین معنی نیست که همه درها بسته است. جذب توریست به همان اندازه که پیچیده و دشوار است ساده و سهل نیز است به شرطی که سیاستگذاری و رویکرد کشور بدانسو باشد. که متاسفانه در کشور ما چنین رویکردی وجود ندارد و اگر چیزهای گفته می شود صرفا به جهت مد بودن قضیه است.
یکی از تفریحات من این دوستم که از مدیران هم رده منه اینه که میشینیم میگیم اگه مثلا فلانی رو بذارن فلان جا چه شود؟ و با تصور اتفاقاتی که با این تغییر پست می تونه بیوفته کلی می خندم. فکر کنم این رییس برگ هم این تفریحو کشف کرده و برا اینکه بیشتر بخنده عملیش کرده. دیروز وقتی که خبر جابجاییهای اخیر رو شنیدم آی خندیدم آی خندیدم . فکر کنم سال بعد سال با مزه ای خواهد بود حسابی کن فیکون می شه این محل کار من.
در ضمن این خبر باعث شد تا از نق زدنها و آه و ناله ای که قرار بود پیرو اعصاب خوردیهای دیروز بنویسم صرف نظر کنم. آخه این خبر خیلی باحال بود.