هیچ چیز به اندازه دیدن جوونهایی که بدنبال شغلی در ارتباط با تحصیلات و تخصص خودشون هستند و نا امید خودشون رو به در و دیوار می زنند ناراحتم نمی کنه. چه اوناییکه زحمت کشیدن و از دانشگاههای دولتی قبول شدن چه اونهایی که والدینشون با هزار بدبختی شهریشون رو به امید اینکه بچشون بتونه در آینده فرصتهای شغلی بهتری داشته باشه پرداخت کردند. واقعا خیلی حرفه که تو یه مملکت به این گندگی با این همه جمعیت با اینهمه منابع طبیعی در چنین موقعیت جغرافیایی و استراتژیک مشکل بیکاری دادبزنه.
ما چرا باید آدمهای فقیری باشیم. درحالیکه روی گنج خوابیدیم؟
اعتراف می کنم که به این جماعت دانشجو چقدر حسادت می کنم زمان ما این همه امکانات نبود که یادمه سیستم عامل ویندوز اواخر دوره لیسانس یا اوایل فوق لیسانس ما به بازار اومد بگذریم از این اینترنت که خود یه پدیده دیگه بود. این امکانات اگه زمان ما بود خدا رو بندگی نمی کردیم. گفتم خدا یاد مادریزرگم افتادم . جمعه رفته بودیم دیدنش صحبت از خاله ام که خارج از ایران زندگی میکنه به میون اومد و اینکه چند شب پیش چت می کردیم و با وب کم همدیگه رو دیدیم و من مجبور شدم برای انمین بار چت و اینترنت و وب کم رو براش توضیح بدم بنده خدا بلافاصله بعد از حرفهای من گفت: زمان ما می گفتن اون دنیا هست بهشت هست .... (اینو حذف کردم) و بعد از یه مکثی الانم تا چیزی میگی میگن کفرمی گی!!!!!!!!!!
دلم برا اون بیشتر سوخت.
امروز رفته بودم دیدن یکی از دوستان دندانپزشکم که خیلی هم بهش ارادت دارم. خوب شد که دست خالی نرفتم. بعدا متوجه شدم که روز دندانپزشک هست از همینجا به همه دندانپزشکها
روز دندانپزشک را تبریک می گویم.
پی نوشت:من قدر این موجودات نازنین رو خوب می دونم.
قضاوت صحیح در مورد افراد یا اتفاقاتی که می افته خیلی مشکله. واقعا چقدر احتمال داره اگه خودمون تو اون موقعیت باشیم این کار رو نکنیم و یا رفتار بهتری داشته باشیم؟! از اون مشکلتر هم یاد گرفتن اینه که زود قضاوت نکیم.
نمی دونم چرا این به موضوع به فکرم رسید شاید به خاطر اینه که چند وقت اخیر همش اتفاقات چند سال گذشته و تغییراتی که کردم می آد جلو چشم و اینکه چقدر همه اینا با چیزایی که قبلا در مورد آینده فکر می کردم و یا قضاوتی که نسبت به دیگران داشتم فاصله داشته و یا حتی رفتار اونا چقدر بهتر بود.
امروز با یکی از دوستان که اخیرا از مالزی برگشته - برای ادامه تحصیل رقته و برای تعطیلات اومده- صحبت استاد راهنماش بود از اونجایی که ما ایرانیها عاشق مسائل خصوصی سایرین هستیم صحبت به مسائل شخصی اون بنده خدام که ۸۵۰۰ کیلومتر اونور تر هست هم رسید. اینکه ۵تا بچه داشت و از ما ایرانیها که برای افزایش جمعیت مسلمانان دنیا تلاش نمیکنیم و به ۳-۴ تا بچه قانعیم و شوهرشم غیر از اون ۲ تا زن دیگه داره برام جای تعجب داشت!!!!!!!
پی نوشت: سعی میکنم تحلیلی نداشته باشم.
نمردیم و یه پالتیک از این دولت دیدیم. آزادیه این انگلیسیا رو میگم.
حداقل این همه تبلیغات علیه این ضعیفه تموم شد. حسنش به این بود که معلوم شد این خارجیام وقتی پاش می افته از استفاده تبلیغاتی از جماعت نسوان کم نمیذارن حتی در جنگ!
میلاد با سعادت پیامبر اکرم (ص) بر همه پیروان آن حضرت مبارک باد.