ته خط

همیشه آخر خط ..............

ته خط

همیشه آخر خط ..............

دعا

خدا هم وقتی با آدم شوخی می کنه بد جوری حال آدم و می گیره ۶ ماه ملتمسانه دعا می کنی خدایا فلان اتفاق بیافته اوضاع بدتر هم میشه بعد شب نوزدهم از حرص میگی  هفته بعد موبایلم و خاموش می کنم یه خورده اعصابم راحت شه  دیگه متنفرم از این موبایل. میزنه شنبه صبح موبایلتو تو تاکسی گم میکنی و کلی خرج می افته رو دستت. اگه دستم به این صافکار نرسه

خدام ما رو گرفته. آخه ما به کی عارض شیم خدایا

لیله القدر،

این ایام، ایام عزیزی هستن امیدوارم خداوند توفیق بهرمندی از این سفره گستردش رو به همه مون بده.

کاش یه طوری می شد مدیحه سرایی این مداحها منسوخ می شد. آدم و از عبادت جمعی هم زده میکنن. یا حداقل یه امتحان اطلاعات عمومی ازشون می گرفتن مثل زمان رواج چای در خاورمیانه یا اینکه اطلاعات اقلیمی مثل حداقل دمای هوا در عربستان چیزهای پیش پا افتاده دیگه که سوتیهای گنده ندن تا آدم وسط عذاداری ریسه نره. به هر حال خنده بعضی وقتها موجب رنجش سایرین می شه دیگه.

لطفا نپرسین من اونجا چیکار می کردم که حالا بخوام بخندم یا گریه کنم

سازمان صنایع دستی ایران

یا یه جایی میخوندم یا یه نفر برام میگفت بهترین روش تخریب فرد یا موضوعی دفاع و حمایت بد از اون موضوع هست همون جریان دشمن دانا و دوست نادان.
این سازمان صنایع دستی ایران هم همین لطف رو در حق هنرهای سنتی ما کرده و چنان گند زده به صنایع دستیمون که آدم از یه فرسنگی هم می تونه کار ایران رو از کار بقیه کشورها تشخیص بده. دیروز رفته بودم نمایشگاهی که از آثار سنتی کشورهای مختلف تو زمینه مذهبی ترتیب داده بودن والا این چینیها که همه دنیا متهمشون می کنن که کار بی کیفیت تقلبی به بازار میدن کارهایی که از رو کارهای ما زده بودن خیلی جالبتر و با کیفیت تر بود. شما خودتون عمق فاجعه رو حدس بزنین.
 هنوز هم که هنوز تو کشورهای اروپایی مثل ایتالیا اتحادیه هایی تو هر زمینه رو فعالیتهای هنریشون مثل جواهر سازی مجسمه سازی کارهای شیشه و غیره نظارت دقیق میکنه و هرکسی اجازه نداره با هر سطح توانایی وارد این حرفه ها بشه. اونوقت اینجا چی؟ چیزی که ما سالها داشتیم و هنر آموزی برا خودش سیر و سلوکی داشت به یمن همین سازمان کذایی تبدیل شده به یه سری کلاسهایی که هر ننه قمری میاد توش تدریس میکنه و یه مشت بیکارهم می آن بعد یه دوره احساس استادی بهشون دست می ده و تشریف می برن آثارشون رو ارائه می کنن به بازار. بقیه داستان هم که ناگفته پیداست. بعد هم یه عده میان داد از غربزدگی و به ابتذال کشیده شدن ارزشها میکنن.
یکی نیست از ما بپرسه ما چی کار داریم با خودمون می کنیم؟

چشم بصیرت

شبکه دو این روزا یه سریال چرتی رو بعد از افطار به خورد مردم می ده که تو اون یکی چشم بصیرت داره و تجسم گناهای بقیه رو میبینه  بگذریم که این چشم فقط درباره شخصیتهای منفی کار می کنه و رو آدمای مذهبی سریال کارکرد نداره

 امروز مجبور شدم قراردادمون را با یه نفر صرفاْ به خاطر اینکه صورت طرف سوخته و دختر رییس بزرگ ازش خوشش نمیآد لغو کنم و چقدر به امر ایشان به این و اون دوغ گفتم که قرارداد رو واگذار کنم به یکی دیگه. چقدر دلم می خواست این مرد برای چند لحظه هم که شده از این چشم بصیرتها داشت و قیافه خودش و میدید تا اینقدر سجاده آب نکشه و از صبح تا شب با این امر به معروف و نهی از منکر کردنش رو اعصاب ما راه نره. و من چقدر مدیر بی لیاقتی ام که تسلیم این پلیدیها شدم  

فراموشی

چرا ما آدما اینقدر فراموشکاریم و زود یادمون میره از کجا به اینجا رسیدیم و خودمون چی کارا می کردیم؟

شاید اگه یه خورده به حافظمون فشار می آوردیم دیگران رو یه جور دیگه نصیحت می کردیم. نه؟

روزه و قطب

آقا یکی از مسایل اصلی شرعی من شده اینکه مسلمونای قطب وقتی ماه رمضون می افته تابستون چیکار می کنن  . یه بار از یکی از آشناها که متخصص جراحی مغز و اعصاب تو سوئد هست پرسیدم گفت به وقت تهران روزه می گیرن بگذریم که تا مدتها برام جوک شده بود و همه جا تعریف می کردم و می خندیدیم. چند روز پیش هم همین قضیه رو برا یه دوست دیگه که فنلاند زندگی می کنه تعریف کردم و یه خورده تفریح کردم ولی فرداش دیدم این مارمولک یه ایمیل دسته جمعی زده و گفته حاضرم پول بگیرم و روزه امواتتون و بگیرم. (اونجا زمستونا طول روز یکی دو ساعت بیشتر نیست ) مردم اینطورین ها فوری فکر آدم و میدزدن برا خودشون پول چاپ می کنن.

چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی

 امروز بعد از یک روز کار سخت کاری که مجبور بودم به هزار نفر جواب بدم. اجباراْ رفتم به یه جلسه که اسمشم گذاشته بودن کمیته تخصصی تا سنگی رو که یه دیوونه انداخته بود ته چاه بیرون بیاریم. طبق معمول هم کسی که باید می رفت اون ته من بودم. اما دیگه از این خبرها نیست. من هم بعد از این که اونها ۲ ساعت فک زدن در کمال خونسردی عرض کردم شرمنده من توی هیچ کار غیرقانونی و قایم موشک بازی نیستم برید همون دیونه رو بیارید همونطور که خرابش کرده درستش کنه شب جمعه ای ماه رمضونی ول کنید ما رو

تا یادم نرفته امروز نقشه دیروزم کارساز شد وبالاخره دکتر بعد از یک ماه مجبور شد نامه ای رو که منافع دوستش رو مسدود می کرد امضا کنه.

دست بالای دست

امروز صبح پیرو مشاجره دیروزم با دکتر رفتم پژوهش همه آیین نامه ها رو درآوردم. پس از حالگیریه اساسی که از کارشناسش کردم کلی هم از گاف های دکتر اومد دستم که بموقعش خرج کنم.

خیلی زور داره طرف خودش هیچی حالیش نیست فکر می کنه طرف مقابلش هم ببوه نمی فهمه این داره چی کار میکنه.

البته از اونجاییکه من معمولا کم نمی آرم. یه آشی براشون پختم که صداش فردا در می آد. اساساً هم نمی فهمن از کجا خوردن.

موندم خدا روز محشر اون روز که همه ته ته خطن چه جوری می خواد این ملت رو از هم سوا کنه. همچین چسبیدن به نماز و روزه و حجاب ملت که اسلامشون تو خطر نیافته. بعد هم به راحتی آب خوردن حق مردم و می خورن نوش جان.

 

چقدر خوبه آدم چیزی برای از دست دادن نداشته باشه.

اینارو برای کسی یا برای خوانده شدن نمی نویسم. می نویسم که حرف زدن یادم نره.