مامان: تو خواهر عزت سادات نصرت سادات و دیده بودی نه؟! آها عروسیه سمیرا. از کجا شناختیش؟
خودم: آخه نامزدیش هم بود. خواهر شیریه شوهر سمیراس.
مامان: نه دختر خاله مامانشه
خودم: آره ولی خواهر شیریش هم هست. طیبه خانم می گفت. دختره با خواهراش خیلی فرق داره خیلی قد بلند خوش تیپ خوشگل. وضع مالیه شوهرشم خیلی خوبه. چطور مگه؟
مامان: هیچی مرده.
خودم: چی!!!!!!!!!! مرده؟ چرا؟! تصادف کرده؟
مامان : نه رفته دندانپزشک آمپوله بی حسی زده. قندش رفته بالا مرده.
خدا رحمتش گنه...زن خوبی بود.....
دوست عزیزازمطالب استفاده کردیم
ایام خوشتان را تبریک می گویم برای گرفتن یادگاری به وبلاگ ما سر بزنید یا حداقل وبلاگ من را در لینکستان خود قرار دهید تا زیر سایه شما نسیمی به ما برسد و بازدیدکنندگان شما گوچه چشمی به وبلاگ ما داشته باشند
به علت حجم بالای عکسهای آموزشی ما شمااول تمام صفحه های اینترنتی را ببندید و دقیقا 5 دقیقه صبر کنید تا وبلاگ ما لود شودخیلی خوشحال می شوم از این فرصت نهایت استفاده را ببرید
پیروز باشید به امید روزی که موضوع وبلاگ من باعث ایجاد همکاری دو جانبه وبلاگهایمان شود
mamno-13.blogsky.com
ورود برای 13 ساله ها ممنوع